باز هم ...
انتظار می کشم ...
تا بیایی ...
این انتظار مرا از پا در نخواهد آورد...
ومن زغال گداخته را در دست می گیرم ....
تا بیایی ...
آری من منتظرت می مانم هر روز و هر شب...
تابیایی ...
نوشته شده در چهارشنبه 90/11/26ساعت
9:16 عصر توسط رهگذر|
نظرات ( ) |