ر هــ گــ ذ ر
با مادرش صحبت می کردیم. می گفت وقتی شیرش میداد 70 مرتبه سوره ی توحید رو می خوند. 13 سالش بود که آخرین نامش اومد و اون نامه رو مادرش به ما داد تا بخونیم. خیلی غلط املایی داشت اما خاطراتی نوشته بود که همه ی ما ها رو متعجب کرده بود. پشت سر امام زمان نماز خونده بود و خیلی خاطرات این شکلی داشت که خودش گفته بود خاطره زیاد دارم میام براتون تعریف می کنم اما دیگه نیومد. آره شهید شده بود. سال 86 شهدایی رو که آوردن و بردن حرم امام رضا علیه السلام بدن این نوجوان رو هم آوردن. مادر! هر وقت رفتیم پیشش داشت قرآن می خوند یه مغازه ی کوچیک داشت. همیشه مشغول قرائت قرآن بود. خدا همه ی مادرارو حفظ کنه که با تربیت و مراقبت اونهاست که دسته گلهایی مثل علی آقا تو این دنیا میان. باید بهشت زیر پاشون باشه. سلامتی همه ی مادرا مخصوصا مادرای شهدامون صلوات.